محبین اهل بیت

۱۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۱ ثبت شده است

در حدود سال ۱۲۳۸ هجری قمری، سیل عظیمی‌آمد و تمام اراضی مزروعی و باغات اطراف شهرری را آب فرا گرفت و بعضی از مناطق را تخریب نمود که در این حادثه، واقعه عجیبی نیز اتفاق افتاد ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۱ ، ۱۹:۲۴
علی خادمه
شهید محمد بروجردی :فرمانده ی سپاه غرب کشور !!! مشهور به ((پدر کردستان))

از شاگردان ایشان : حاج ابراهیم همت ، حاج احمد متوسلیان و ....

شهید بروجردی حتی بین نیروهای خودی نیز مظلوم بود.یک روز که برای نماز اول وقت آماده می شد ، یکی از نیروها به سمت او آمد ، معلوم بود که کار خاصی دارد ، آن زمان به خاطر اختلافاتی که دیگران ایجاد می کردند ، بعضی تفکرات نادرست در ذهن برخی از نیروها نقش بسته بود.

شهید بروجردی اول به او سلام کرد ، اما آن نیرو در جواب سلام گفت : ((من نمیتونم جواب سلام یه آدمکش رو بدم!))همه تعجب کرده بودیم که او چطور به خودش جرأت می دهد که با کسی مثل شهید بروجردی این چنین صحبت کند!اما عصبانیت او به حدی بود که خطاب به بروجردی گفت : ((تو اومدی کردستان که کشت و کشتار راه بندازی ، چطور می خوای جواب خون این همه بی گناه رو بدی؟تو اصلاٌ از جون این مردم چی می خوای؟اصلاً کی تو رو اینجا گذاشته؟))

در تمام این مدت ، شهید بروجردی فقط سکوت کرده و تبسم بر لب داشت.بعد از آن هم او جسارت رابه حد اعلی رسانده و یک سیلی محکم توی گوش شهید بروجردی خواباند.شهید بروجردی همچنان ساکت بود ، بچه ها به سمت آن نیرو آمده و او را زیر مشت و لگد گرفتند ، اما شهید بروجردی مانع آنها شد و همه را به سکوت و صبر دعوت کرد.

سپس روی آن جوان را بویسد و او را به سمت محراب مسجد برد و گفت : ((برادر! من یه دعا می کنم ، شما هم آمین بگین.خدایا!به مقربان درگاهت قسم ، اگه ما دچار اشتباه شدیم ، ما رو هدایت کن!اگر هم قابل هدایت نیستیم ، ما رو از میان بردار!خدایا!خودت میدونی که من جز رضای تو کاری انجام نداده ام.))

کاش هممون اینجوری بشیم ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۱ ، ۱۸:۴۲
علی خادمه

 

خبرنامه دانشجویان ایران:علامه حسن زاده آملی شعری بدون نقطه در وصف پیامبر اعظم (ص) سروده‌اند که بدین ترتیب است:

 

محمود مسلم ملائک

      امار مطاع در ممالک

          هم سالک و هم سلوک و مسلوک

                او مالک و ماسواه مملوک

                    هر حکم که داد هر دل آگاه

                          سر لوحه حکم اسم الله


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۱ ، ۲۲:۱۷
علی خادمه

چارلز دانشجوی انگیلیسی با طعنه به دوست و همکلاسی ایرانی اش همایون گفت : چرا خانوماتون نمی تونن با مردا دست بدن یا لمسشون کنن؟؟؟!!! یعنی مردای ایرانی انقدر کارنامه ی خرابی دارن؟!!! و خودشون رو نمی تونن کنترل کنن؟!!!

همایون لبخند زد و گفت : یه سوال ازت میکنم . آیا ملکه ی انگلستان می تونه با هر مردی دست بده ؟ و هر مردی می تونه ملکه ی انگلستان رو لمس کنه ؟

چارلز با عصبانیت گفت : نه ، مگه ملکه یه فرد عادیه ؟!!! فقط افراد خاصی می تونن با ایشون دست بدن و در رابطه باشن.

همایون هم بی درنگ گفت : بیشتر خانم های ایرانی ملکه هستند و به هرکسی اجازه نمیدن که باهاشون دست بدن ، چون از نظر ما مسلمونا زیباترین خوی زن نجابت اوست.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۱ ، ۲۱:۳۸
علی خادمه
رهبر عالیقدر حضرت آیت الله سید على خامنه اى فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید جواد حسینى خامنه‌اى، در روز 24 تیرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمرى در مشهد مقدس چشم به دنیا گشود. ایشان دومین پسر خانواده هستند. زندگى سید جواد خامنه اى مانند بیشتر روحانیون و مدرسّان علوم دینى، بسیار ساده بود. همسر و فرزندانش نیز معناى عمیق قناعت و ساده زیستى را از او یاد گرفته بودند و با آن خو داشتند.
رهبر بزرگوار در ضمن بیان نخستین خاطره هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده شان چنین مى گویند...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۱ ، ۱۲:۵۴
علی خادمه

یکی (( امروز )) را می بیند ، یکی (( فردا )) را .

یکی به (( سود فعلی )) می اندیشد ، دیگری به (( سعادت آینده )).

هر دو چشم دارند ، ولی یکی افق دید وسیعتری دارد.

هر دو در اندیشه ی (( منافع )) اند ، لیکن یکی نفع را در برخورداری ها و لذت های فعلی می جوید ، دیگری از سود فعلی به امید بهره ی ماندگارتر و منفعت ریشه دار تر ، می گذرد.کدامشان عاقلترند ؟

اختلاف دید ، اختلاف در عمل را در پی دارد .

با آنکه اصل ، روح و جان است و اندام و جسم تنها مرکبی است که تحت اراده ی روح قرار گرفته است ، تا چه حد به تقویت روان می پردازیم ؟

(( سوار )) مهمتر است یا (( مرکب )) ؟ (( ماشین )) اصیل تر است یا (( سرنشین )) ؟ (( مال )) برای (( انسان )) است ، یا انسان برای مال ؟

و به گفته ی سعدی : خوردن برای زیستن است ، یا زیستن برای خوردن ؟

ما ، یک عمر بیشتر نداریم . سرمایه ی ما همین یکبار زیستن است . ولی سود ما چیست ؟ این سرمایه را صرف چه می کنیم ؟

یکی به (( پروار کردن جسم )) می پردازد ، یکی به (( پربار کردن جان )).

تا به این سوال مهم که (( ما چرا زندگی می کنیم )) به طور جدی نیندیشیم و برای یافتن پاسخ صحیح آن نکوشیم ، همین آش و همین کاسه است ، یعنی پیوسته باختن و زیان کردن و هدر رفتن ، همچون آبی در ریگزار... یعنی دود شدن و هوا رفتن !!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۱ ، ۱۶:۴۹
علی خادمه
روایت سیمین دانشور از دیدار با امام موسی صدر

 

 مجله گوهران در سال 85 مصاحبه‌ای پیرامون نیما یوشیج با سیمین دانشور کرده بود که او در این مصاحبه خاطراتی را از موسی صدر و نیما و جلال بیان کرده بود.به گزارش خبرآنلاین، بخشی از حرف های سیمین دانشور بدین شرح است: «موسی صدر خیلی خوش تیپ بود. حالا لیبی (قذافی) یا گمش کرده یا کشتدش، نمی‌دونم. غروب بود. موسی صدر اومد، در زد. اون یکی از زیباترین مردهای دنیا بود. چشم‌های خاکستری، درشت، زیبا. لباس آخوندیش هم شیک، از این سینه کفتری‌ها. من در رو باز کردم. گفتم: ببینم! شما امامی، پیغمبری! تو حق نداری این‌قدر خوشگل باشی! خندید. گفت: جلال هست؟گفتم: آره، بیا تو. اومد تو. نیمام که همیشه این‌جا بود……. دیگه من نرسیدم چایی به نیما بدم. نیما تو خاطراتش نوشته که: سیمین محو جلال امام موسی صدر شد و چایی ما رو خودش نداد و منم چایی نخوردم. موسی صدر سه چهار روز این‌جا موند. نیما خیلی حسودیش شد. نیما خیلی وسواسی بود. باید چایی رو خودم می‌ریختم. تفاله نداشته باشه. سرش هم این‌قد خالی باشه. خودمم می‌دادم بهش.من محو جمال صدر شدم. خیلی زیبا بود. بعد سه چهار روز موند و بعد ما رفتیم قم. او رئیس نهضت امل در لبنان بود. «سووشون» رو او به عربی ترجمه کرد. آورده بود برامون. بعد ما رو به قم دعوت کرد که دیگه بیرونی و اندرونی بود. ولی می‌دیدمش. شام و نهار اینا می‌دیدیمش.»

مجله‌ گوهران (ویژه‌ نیما یوشیج)، 13دی1385

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۱ ، ۱۲:۴۷
علی خادمه
ریزش برگ های پاییزی به من درسی دادکه در هنگام خواب ریشه ها ٬برگها می ریزند٬ حتی بانسیمی.

امادر بهارهای سبز٬همراه با بیداری ریشه ها٬ازچوب خشک مرده  جوانه ها وشکوفه ها می جوشند.

rish ha(ع.ص)

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۱ ، ۱۲:۱۳
علی خادمه
اگر قصددارید از لحاظ علمی وحهه ای بین المللی پیدا کنیدفقط کافی است...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۱ ، ۱۲:۰۳
علی خادمه

ریخته سرخ غروب

جابجا بر سر سنگ.

کوه خاموش است.

می خروشد رود.

مانده دردامن دشت

خرمنی رنگ کبود.

 

سایه آمیخته با سایه.

سنگ با سنگ گرفته پیوند.

روز فرسوده به ره می گذرد.

جلوه گر آمده در چشمانش

نقش اندوه پی یک لبخند.

 

جغد بر کنگره ها می خواند.

لاشخورها، سنگین،

از هوا، تک تک، آیند فرود:

لاشه ای مانده به دشت

کنده منقار ز جا چشمانش،

زیر پیشانی او

مانده دو گود کبود.

 

تیرگی می آید.

دشت می گیرد آرام.

قصة رنگی روز

می رود رو به تمام.

 

شاخه ها پژمرده است.

سنگ ها افسرده است.

رود می نالد.

جغد می خواند.

غم بیامیخته با رنگ غروب.

می تراود ز لبم قصة سرد:

 دلم افسرده در این تنگ غروب

ناگهان عشق درون دل من می جوشد

وخدا می داند ومن آگاه شدم، که گلم می آید 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۱ ، ۱۴:۵۴
علی خادمه