محبین اهل بیت

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۱ ثبت شده است

بعید است کسی به سراغ خوشنویسی و خطاطی رفته باشد و با اسم استاد غلامحسین امیرخانی آشنا نباشد. این چهره‌ی ماندگار خوشنویسی، به عقیده‌ی بسیاری، بزرگ‌ترین استاد نستعلیق‌ روزگار ما است. شیوه‌ی خط او مورد اقبال اغلب اساتید خوشنویسی است و اکثر خوشنویسان صاحب‌نام معاصر به طور مستقیم یا غیر مستقیم از خط او مشق کرده‌اند. برای دانستن اهمیت دیوان حافظ اهدایی استاد امیرخانی به مقام معظم رهبری و نیز سرگذشت این نسخه‌ی نفیس، به سراغ خود استاد رفتیم که خود ایشان شناساننده‌ی این نسخه نیز بودند. استاد امیرخانی نکات مهمی را درباره‌ی کیفیت خط این نسخه، اهمیت آن، داستان کشف و نیز ماجرای تقدیم این اثر به رهبر انقلاب گفته‌اند. به‌علاوه قصه‌ی نسخه‌ی اخیر دیوان حافظ، بهانه‌ای شد برای حرف‌هایی که استاد در سینه داشت؛ رازهایی در کلمات و سخنان ایشان که از جنس ناشنیده‌های خوشنویسان و هنر خوشنویسی است. http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif ماندگاری در نخواستن است هنر به طور کلی در تاریخ مظلوم واقع شده است. مظلومیت هنرمند به این دلیل ناگفته و نانوشته مانده که اصولاً بیشتر کسانی که به سمت کسب فضیلت و هنر متمایل می‌شوند، می‌دانند که تمام عمرشان را باید در این کار بگذارند. دشواری و دیریابی هنر هم چیزی نیست که از چشم طلبه‌ی هنر پوشیده باشد. بنابراین خودِ این انتخاب نشان‌دهنده‌ی جایگاه فکری و شخصیتی این جماعت است. برای این که به‌خصوص در رشته‌های هنری شرقی و به طور اخص هنرهای ملی ما ایرانی‌ها، یک مدت طولانی لازم است که مدارج عالی هنر توسط کسی واصل شود. بنابراین باید دوران طلبگی‌اش را در کمال محدودیت و تحمل مشکلات بگذارند. بنابراین خود این انتخاب راه، یک فضیلت بسیار مهمی است. یعنی او قبول کرده است 20 سال یا 30 سال یا حتی بیشتر با یک حداقلی از معیشت خودش را راضی کند. او می‌بیند در جامعه کسانی که زحمت کمتری می‌کشند، برخوردار هستند. بعد هم در بین حجم وسیع کسانی که وارد هنر می‌شوند، یک درصد و گاهی هم کمتر، نام و عنوان و جایگاهی پیدا می‌کنند و آثارشان مورد توجه واقع می‌شود. حالا اگر قصد هنرمند این باشد که آثار ماندگار تولید کند، در همان میانه‌ی راه می‌ماند. اگر برتری‌جویی در ذهنش به وجود بیاید، یقیناً آن هنرمند به جایی نمی‌رسد، چون عشق به کمال، خیلی غیرت دارد و اگر چیزی بیاید و در آن شریک شود، آن را پس می‌زند. در حد کوشش و استعداد، یک پله‌هایی را طی می‌کند. اما خلوص نیت لازم است برای رسیدن به آن جایگاه ماندگاری. بنابراین آن لطیفه‌ای که باعث ماندگاری می‌شود، خلوصی است که باید در اخلاق هنرمند و در ذات و پرده‌ی دوم هنر وجود داشته باشد. این‌چنین جاذبه‌ای تمام‌نشدنی است. ماندگاری در نتیجه‌ی آن نخواستن است؛ نخواستن جایگاه آنچنانی که برای خودش فرض کرده است، نخواستن ارضای خودخواهی. http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif امتیاز هنر خوشنویسی به همراهی‌اش با مفاهیم است امتیاز ویژه‌ی عالم خوشنویس این است که با یک معارفی همراه و همدوش است که خودبه‌خود با هر کلمه‌ای هنرمند خوشنویس را به سمت تعادل ببرد و زیبایی را تجلی ببخشد. قدم‌به‌قدم، وجود خودش را همراه آن کمالی که طی می‌کند، آن کمال در وجودش خودش هم درونی ‌شود. یعنی متنی که می‌نویسد، در روح او هم اثر می‌گذارد. حال اگر آن‌چنان‌که در معارف اسلامی آمده، در ذات و فطرت هنرجو هم میراثی از صفات عالی انسانی و اخلاقی و استعداد ویژه، منتقل شده باشد که نورٌ عَلی ‌نورٍ. ادبیات فارسی از این نظر که تمام جنبه‌های اعلای زندگی مادی و معنوی را بیان می‌کند، قوی‌ترین ادبیات جهان است. در جنبه‌ها‌ی عرفانی، حِکمی، روان‌شناختی و حتی حماسی‌اش عالی‌ترین مرتبه را دارد. گاهی شاعری با یک بیت بیش از یک کتاب را بیان کرده است که نمونه‌هایش بسیار است. ما خوشنویسان از این بابت این افتخار را داریم که «انتخاب در انتخاب در انتخاب» می‌کنیم. یعنی مثلاً حافظ و سعدی و مولوی و فردوسی و نظامی در عرصه‌ی ادبیات ما شاخص هستند. خوشنویس از این آثار گرانقدر درخشان، آن جواهرات درشت‌تر و گرانقدرتر را انتخاب می‌کند. http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif ادبیات فارسی به خط خوش زنده مانده است برای جاری شدن ادبیات در ذهن مردم، هنرمند خوشنویس نقش‌آفرین است. برای این که همه‌ی مردم آن بنیه‌ی فکری یا وقت کافی برای بهره‌گیری از تمام این آثار درخشان را معمولاً ندارند، چون زندگی اجازه نمی‌دهد یا علاقه‌ی کافی وجود ندارد. قطعات انتخابی خوشنویسان که به صورت یک اثر نقشی، زیبایی‌های درونی ادبیات را به صورت بصری برجسته می‌کند، یک تأثیر مضاعفی اضافه بر آن تأثیرات ادبیات اضافه می‌کند. این کار موجب می‌شود یک توجه ویژه‌ای به این سمت برانگیخته شود و البته گاهی با یک بیت و یک قطعه، هنر انسانی که صاحب استعداد و حساسیت است، متحول می‌شود. بنابراین نقش تربیتی هنر خوشنویسی واقعاً قابل ملاحظه است. همان‌طور که ما در تاریخ ایران و جهان می‌بینیم، امروز کتاب‌های طراز اول خوشنوسی که در موزه‌های بزرگ جهان نگهداری می‌شود، از معارف بسیار درخشان فرهنگ ما سرشار است. یا مثلاً شما می‌بینید افراد یک اثر خطاطی را مثل یک چیز مقدسی، نسل‌به‌نسل نگاه‌می‌دارند. در چند سال اخیر مردم بهتر با نمایشگاه‌های هنری رابطه برقرار می‌کنند. هنر خوشنویسی در این چند دهه‌ی اخیر بسیار پرتوفیق بوده است. تا جایی که باید به عنوان یک فصل مستقل درخشان از خوشنویسی ایران نام برد. http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif خط خوش ابزار دیپلماسی عمومی است بنده در حدود 60 سال در این مسیر توفیق حضور داشتم. به اندازه‌ی بضاعتم، هم به عنوان سرپرست انجمن خوشنویسان، هم به عنوان رئیس شورای عالی و استادی حضور داشتم و سایر وقتم را به کتابت آثار و کتاب‌های مختلف پرداخته‌ام و اگر باز وقتی برایم باقی مانده بود، آن را به آموزش اختصاص داده‌ام. این نکته را هم ناگفته نگذارم که نسل‌های بعد از بنده، استادان پیشکسوت و بزرگی هستند که تربیت‌شده‌ی انجمن خوشنویسان دهه‌ی 30 تا 40 هستند و نسل‌های بعدی این تاریخ، یعنی 1350، این‌ها را اگر در سه چهار نسل مورد توجه قرار دهیم، به‌مراتب بالاتر از استادن خودشان قدرت دارند که آثار درخشان به وجود آورند. اگر در زمینه‌های مختلف هنری بخواهیم یک کارنامه‌ای را ارائه دهیم، خوشنویسی احتمالاً جزء چند رشته‌ی هنری است که عالی‌ترین کارنامه را دارد. حالا ببینید ما چه مزیتی در کشورمان داریم؟ کشورهای بزرگ دنیا از لحاظ فرهنگی و تاریخی احتمالاً یکی دو نفر انسان‌های برجسته دارند که قله‌های بلندی هستند. ما به عنوان خادمان فرهنگ این سرزمین همیشه صحبت کرده‌ایم و پیشنهاد کرده‌ایم و گاهی با مسئولان کشور درمیان گذاشته‌ایم که نسبت به این هنرمندان و آثارشان توجه‌ لازم نبوده است. یعنی ما آن جایی که می‌خواهیم رشد فرهنگی و علمی داشته باشیم برای اینکه مصونیت پیدا کنیم از حملاتی که همواره کشور ما را هدف گرفته است و در دوره‌ای که رسانه‌ها جهانی و سراسری شده است، مزیت اصلی ما فرهنگ و هنر است. این فرهنگ و هنر به عنوان یک مزیت جهانی مثل نفت و گاز در همان حد جایگاه داشته باشد. برای این که هم بتواند معرفی‌کننده‌ی شایسته‌ای باشد برای ملت ما و فرهنگ و اعتبار ما و هم بتواند جایگاه محترمانه‌تری فراهم کند. به خاطر تبلیغات یک‌طرفه گاهی ما را به عنوان یک ملت عقب‌افتاده معرفی می‌کنند. وقتی هنر ما در آن قد و قامت دنیاپسند امروز و به‌گستردگی فرصت مسافرت داشته باشد به دنیا، به طور کلی افکار عمومی عوض می‌شود. http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif گلایه‌ی دائمی ما مربوط به اخلاق است رسالت شاعران و عرفای ما در چه شرایطی است؟ آخرین سخنی که از جانب وحی به پیامبر ما نازل می‌شود، اخلاق است. حالا مردم و کشور ما در کجای اخلاق هستند؟ این آن گِله‌ی دائمی ما است نسبت به برنامه‌ی کلان کشور. نقش اخلاق در توصیه‌های شفاهی به نتیجه نمی‌رسد. مردم از رفتار عملی مسئولان تأثیر می‌گیرند. بنابراین الان اگر ما دلسوز خودمان باشیم، اگر غیرت علمی و ملی داشته باشیم، نسبت به این موضوع باید بیشتر از همیشه حساس باشیم. این‌جا است که شیشه‌ی عمر ما قرار دارد. هنر می‌تواند اخلاق را و معنویت را در جامعه زنده کند، اما متأسفانه ما بودجه‌ی امیدبخشی نداریم که بتوانیم برنامه‌ریزی کنیم. یک مبلغ مختصری از وزارت فرهنگ و ارشاد داریم که اصلاً کافی نیست. کاش آن یک درصد بودجه‌ای که مورد تقاضای ما برای خرید آثار هنری از طرف بنگاه‌های دولتی و وزارتخانه‌ها است، به عنوان یک تکلیف قانونی الزام‌آور مورد تصویب مجلس شورای اسلامی قرار بگیرد. وزارتخانه‌ها با خرید آثار هنری هزینه نمی‌کنند، بلکه سرمایه‌گذاری می‌کنند. آثار درخشان و تراز اول باید در این موقعیت مورد انتخاب قرار داد. http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif و اما نسخه‌ای که اهدا شد این نسخه را یکی از متخصصان خوشنویسی در بازار خریده بود. اصل نسخه خیلی زیبا بود. او به من گفت سیصد هزار تومان آن را خریده و به من یک‌و‌نیم میلیون تومان فروخت. این پول در آن سال‌ها (اوایل دهه‌ی هفتاد) پول زیادی بود و من برای خرید آن مجبور شدم وام بگیرم. امضای پایان کتاب که به نام درویش است، جعلی است! و در نسخه‌ی اصلی کاملاً دیده می‌شود که نام «محمدحسین شیرازی» در امضاء‌ هست. این هم از نقاط بسیار مهم آسیب‌پذیر ما است. ما در کشورمان متأسفانه به دومی‌ها اعتنا نداریم؛ فقط اولی‌ها! مگر آن کسی که دوم می‌شود، کم کسی بوده؟ فقط حافظ، سعدی، مولوی!؟ خب پشت سر این‌ها هم کسانی بوده‌اندو جایگاه والایی هم دارند. چون به نام درویش قیمت بالاتری پیدا می‌کرده، امضای او را ساخته‌اند. برای اهدای این نسخه دو مسئله وجود داشت. یکی این که اندازه‌ی هر صفحه‌ای از این کتاب با صفحه‌ی دیگر فرق می‌کند. به جهت عدم توازن صفحات، به جای یک فیلم و زینک، چیزی در حدود پانصد فیلم و زینک لازم بود که تأمین هزینه‌اش برای شخص بنده ممکن نبود. از سویی به‌شدت علاقه داشتم این نسخه چاپ شود و در دست علاقه‌مندان قرار گیرد. به نظرم آمد که این نسخه را به مقام معظم رهبری اهدا کنم تا زمینه‌ی چاپش به دستور ایشان فراهم شود. البته درخواست کرده بودم که این نسخه زیر نظر خودم چاپ شود، ولی ناشری که کتاب را تصویربرداری و چاپ کرد، این کار را انجام نداد! به همین علت متأسفانه برخی لطائف و ظرائف نسخه در چاپ از بین رفت و دیده نشد. قسمت این طور بود که این کتاب در آستان قدس محفوظ بماند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۱ ، ۱۱:۴۷
علی خادمه

این کلمات مبالغه‌آمیز را حذف کنید

رهبر معظم انقلاب چهارشنبه‌شب گذشته در آخرین دیدار خود در جریان سفرشان به نوشهر، با نیروهای مسلح منطقه‌ی شمال کشور و خانواده‌های آنان دیدار کردند. سخنان رهبری در این دیدار، نکات مهم بسیاری از جمله تفاوت‌های انقلاب اسلامی با بیداری اسلامی کنونی در منطقه و نیز پیشرفت‌های جمهوری اسلامی در عمق و سطح داشت، اما ایشان در آغاز این دیدار تکلیف شعری را روشن کردند که جمعیت حاضر در ابتدای این مراسم خواندند:
کشتی ولایت را / ناخدای دورانی
ماه آسمان عشق / نور چشم ایرانی
بیم موج و طوفان نیست / تا تو نوح ما هستی
زنده‌ایم و وقتی تو / جان و روح ما هستی
http://farsi.khamenei.ir/ndata/home/1391/1391070419263580d.jpg
برخی تعابیر موجود در این شعر همچون «کشتی ولایت» و «نوح ما» که همخوانی جمعی شد، مورد اعتراض رهبر انقلاب قرار گرفت. ایشان پیش از ورود به بحث اصلی خود تأکید کردند:
«من به شما عرض می‌کنم، به همه هم این را می‌گویم و گفته‌ام و تکرار می‌کنم: مبادا آن صفاتی، خصالی، مناقبی که متناسب با وجود ولی‌عصر ارواحنافداه هست، این‌ها را تنزل بدهیم در سطح انسان‌های کوچک و ناقصی مثل این حقیر و امثال این حقیر. اینی که گفته می‌شود کسانی که در این سفینه سوارند، غم طوفان ندارند:
چه غم دیوار امت را که دارد چون تو پشتیبان
چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان [گلستان سعدی]
این نوح، امام زمان است، اما با یک نگاه عمومی به طول تاریخ اسلام وقتی نگاه کنیم -که سعدی هم با همان نگاه این شعر را گفته است- وجود مقدس خاتم‌الانبیاء (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) نوحِ کشتیبان این امت است. [...] نوحِ این کشتی اوست. پشتیبان این امت اوست. واسطه‌ی فیض الهی به یکایک آحاد ما، به دل‌های ما، به جان‌های ما، به ذهن‌های ما، به جسم‌های ما، به حیات فردی و اجتماعی، وجود مقدس خاتم‌الأوصیاء و در رتبه‌ی قبل از او، وجود مقدس خاتم‌الأنبیاء (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) است.»
کلیپ صوتی: نوح کشتی‌بان

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gifجانم فدای اسلام
این بخش مهم از بیانات رهبر انقلاب البته چندان در رسانه‌ها انعکاس نیافت، اما به نظر می‌رسد یادآوری سوابق اعتراض‌های امام خمینی رضوان‌الله‌علیه و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به این‌گونه تعابیر در کنار این مورد اخیر، قابل تأمل است.

رهبر انقلاب حدود پنج ماه پیش نیز در جمع فرماندهان نیروی زمینی ارتش به‌طور ضمنی از استفاده‌ی تعبیر «جانم فدای رهبر» در مراسم‌ رسمی نیروهای مسلح انتقاد و تصریح کرده بودند:
«ارتشى که نه در خدمت قدرت‌طلبى‌هاى شخصى است، نه براى شخص می‌میرد. این را من باید تأکید کنم؛ نه خدا راضى است، نه احکام اسلام اجازه می‌دهد که ما بگوییم ارتش ما، یا نیروهاى مسلح ما، یا عناصر ما، براى خاطر فلان آدم بمیرند؛ نه. بله، براى خاطر اسلام همه بمیرند؛ فلان آدم هم براى خاطر اسلام بمیرد. براى برافراشته نگهداشتن پرچم استقلال کشور که کشور اسلامى است. همه آماده باشند براى مردن در این راه؛ که این مردن اسمش شهادت است.»
پس از این بیانات و در دیگر مراسم‌ رسمی نظامی بعدی، شعار «الله اکبر جانم فدای رهبر» نیروهای نظامی به «الله اکبر پاینده رهبر» تغییر یافت.

بر این اساس، فرمانده کل قوا در دو دیدار نظامی نسبت به کاربرد تعابیر غلوآمیز صریحاً اعتراض کرده‌اند. این در حالی است که خاصیت و اثر مراسم‌ نظامی، سان، رژه و از این قبیل در یک فرد عادی که در رأس امور کشوری قرار گرفته، تقویت احساس خودبرتربینی و تکبر است و معمولاً هوای نفس فردی را که مُهذّب نشده و نفس خود را تزکیه نکرده، ناخودآگاه به سمت بیان اظهاراتی با رگه‌های عُجب و غرور وامی‌دارد، اما ماجرا در مورد نظام جمهوری اسلامی و رهبری آن، کاملاً متفاوت و برعکس است. ولیّ فقیهی که عدالت، تقوا، بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر و شجاعت جزو شرایط و صفات او است، در این زاویه نیز الگویی کاملاً دینی، عابدانه و متواضعانه ارائه می‌دهد. یعنی نه‌تنها هنگامی که در جمع قوای مسلح تحت امر خود قرار می‌گیرد، گرفتار نفس و صفت شیطانی کبر و غرور نمی‌شود و سخنانی از این جنس نمی‌گوید، بلکه حتی تعابیری را که دیگران، آن‌هم با انگیزه‌های عاطفی و احساسی و برخاسته از شور امت به امام، درباره‌ی او به زبان جاری می‌کنند، چنانچه شبهه‌ی تعارض با مبانی و اصول داشته باشد، برنمی‌تابد و از همان تریبون عمومی برای تذکر و اصلاح اقدام می‌کند.
درس دیگری نیز که این سیره‌ی امام و رهبری برای همه دارد، پرهیز از شعارزدگیِ صِرف و توجه به عمق است. یعنی جوانان پرشور و انقلابی باید بخش عمده‌ی انرژی و توان خود را بر عمق‌دادن به معرفت دینی و بصیرت خود و پیگیری مطالبات مهم رهبری متمرکز کنند.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gifسَرور فقط خداست
این‌گونه روشنگری‌های برگرفته از اصول دین عزت‌بخش اسلام، پیش از این نیز در بیانات رهبر انقلاب سابقه داشته است. اتفاقاً یکی از این موارد باز به دیدار جمعی از نیروهای مسلح، یعنی فرماندهان سپاه در سال ۱۳۷۷ با ایشان بازمی‌گردد.

در تاریخ ۱۳۷۷/۶/۲۴ در دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران، پیش از بیانات رهبر انقلاب سرودی اجرا شد که در مصرعی از آن جمع با هم می‌خواندند: «سرور ما خامنه‌ای». ایشان در همان جلسه به طور جدی تذکر دادند و با انتقاد از خواندن این‌گونه اشعار تأکید کردند که از شنیدن چنین مطالبی حقیقتاً متأذی می‌شوند:
«من خواهش مى‌کنم که الفاظ این اشعار و سرودها را از کلمات مبالغه‌آمیز خالى کنید. هم شأن شما این است که در این راه‌ها پیشقدم باشید و هم حقیقت قضیه این است. بنده افتخارم به این است که بتوانم خدمتگزار شما و مردم باشم. «سَروَر» فقط خداى متعال است و به امر او و در پیروى و عبودیّت او بندگان صالحِ برجسته و معصومین علیهم‌السّلام‌اند. ما بندگانى ناقص، نارسا و ضعیف هستیم. بزرگ‌ترین هنر ما این است که بتوانیم در لابه‌لاى همه‌ی ضعف‌هایى که داریم، کارى انجام دهیم که ان‌شاءاللَّه طبق وظیفه باشد. این کلمات مبالغه‌آمیز را حذف کنید. بنده، وقتى این کلمات را مى‌شنوم، حقیقتاً متأذّى مى‌شوم.»

در تاریخ ۱۳۸۰/۸/۱۲ نیز در دیدار با جوانان اصفهان، پیش از سخنرانی رهبر انقلاب، یکی از حاضران، ایشان را «علی زمان» خواند. ایشان در همان جلسه این‌گونه تذکر دادند:
«وقتى کسانى اسم مبارک امیرالمؤمنین علیه‌السلام یا اسم مبارک ولىّ ‌عصر روحى‌فداه را مى‌آورند، بعد اسم ما را هم دنبالش مى‌آورند، بنده تنم مى‌لرزد. آن حقایق نور مطلق، با ما که غرق در ظلمتیم، بسیار فاصله دارند. ما گیاه همین فضاى آلوده‌ی دنیاى امروزیم؛ ما کجا، کمترین و کوچک‌ترین شاگردان آنها کجا؟ ما کجا و قنبرِ آنها کجا؟ ما کجا و آن غلام حبشىِ فداشده در کربلاى امام حسین علیه‌السّلام کجا؟ ما خاک پاى آن غلام هم محسوب نمى‌شویم. اما آن‌چه که حقیقت است، این است که ما به عنوان مسلمانانى که راهمان را شناخته‌ایم، تصمیم خود را گرفته‌ایم و نیروى خود را براى این راه گذاشته‌ایم؛ با همه‌ی وجود در این راه حرکت مى‌کنیم و ادامه خواهیم داد.»
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/21018/smpf.jpg
همچنین سال گذشته در جریان دیدار سالانه‌ی نمایندگان مجلس، هنگامی که یکی از نمایندگان اظهارات توأم با تعریف و تمجیدی از رهبری در حضور ایشان بیان کرد، رهبر انقلاب خاطرنشان کردند:
«می‌دانم از روى محبت و اخلاص و صفاست -در این تردیدى نیست- لیکن این‌جور بیانات، هم به ضرر من است، هم به ضرر خود گوینده است. نبایستى این بیانات به این شکل بیان شود. یک مجموعه‌ى زمانى تصادفاً کنار هم قرار گرفته‌ایم و داریم با هم کار می‌کنیم. من یک کار می‌کنم. شما یک کار می‌کنید. این‌جور تعبیرات، تعبیراتى نیست که انسان را خوش بیاید یا کمکى به کار پیشرفت انسان بکند. ما همگى بندگان خدا هستیم و ان‌شاءالله خدمتگزاران مردم هم باشیم.»

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gifبه خدا پناه مى‌برم از غرور
مواجهه و اظهار ناخشنودی در قبال بیان سخنانی که شبهه‌ی اغراق دارند، در سیره و سخنان صریح مرحوم امام خمینی رحمه‌الله نیز سابقه دارد. در دیدار نمایندگان نخستین دوره‌ی مجلس شورای اسلامی با ایشان، مرحوم فخرالدین حجازی که نفر اول منتخب مردم شهر تهران بود، به نمایندگی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی سخنانی را ایراد کرد و در بخشی از آن با بیانی بسار شیوا به تجلیل از امام پرداخت. وی سخنرانى خود را با جمله‌ی «بأبى أَنْتَ وَ امّى» آغاز کرد و بقیه‌ی سخنرانى را نیز به تعریف و تمجید از مقام والاى حضرت امام اختصاص داد. این سخنان مرحوم حجازی با واکنش حضرت امام مواجه شد. ایشان افراد را از بیان چنین تعاریف و تمجیدهایی برحذر داشتند و تذکر دادند که انحطاط و سقوط اخلاقی افراد از همین‌گونه رفتارها و تمجیدها آغاز می شود. حضرت امام در آغاز سخنان آن روز خود تأکید کردند:

«من خوف این را دارم که مطالبى که آقاى حجازى فرمودند درباره‌ی من، باورم بیاید. من خوف این را دارم که با این فرمایشات ایشان و امثال ایشان براى من یک غرور و انحطاطى پیش بیاید. من به خداى تبارک و تعالى پناه مى‌برم از غرور. من اگر خودم را براى خودم نسبت به سایر انسان‌ها یک مرتبتى قائل باشم، این انحطاط فکرى است و انحطاط روحى. من در عین حال که از آقاى حجازى تقدیر مى‌کنم که ناطق برومندى است و متعهد، لکن گله مى‌کنم که در حضور من مسائلى که ممکن است من باورم بیاید فرمودند. پیروزى ما مرهون اسلام است. نه مرهون من است و نه مرهون شما و نه مرهون هیچ قوه‌اى، مرهون اسلام است.»
سیره‌ی امام خمینی رحمه‌الله و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای گویای این واقعیت است که این بزرگواران در عین این که مخالفتی با این رابطه‌ی عاطفی ندارند، ولی با انحراف، اِفراط و پیرایه‌های آلوده‌ای که سکوت در قبال آن‌ها منجر به تثبیت و ترویج‌ آن می‌شود، مخالف هستند و مخالفت خود را بدون تعارف علنی می‌کنند.

همچنین سال ۱۳۶۶ در گردهمایی ائمه‌ی جمعه‌ی بلاد در حضور امام خمینی، مرحوم آیت‌الله مشکینی رئیس وقت مجلس خبرگان در تجلیل از امام چنین گفت:

«...امام بزرگوار، مرجع اعظم تقلید شیعیان، رهبر عظیم‌الشأن مسلمانان، پناه مستضعفان جهان، علیک منّا سلام الله ابداً ما بقیت [...]

اماما! امام زین‌العابدین علیه‌السلام در دعای روز جمعه و عید فطر و عید أضحی به جمله‌ای می‌رسند که برای ما تکان‌دهنده است و آن این است که می‌گوید: الّلهم انّ هذا المقام لخُلفائِک و أصفیائک و مواضع أُمنائک فی الدّرجة الرفیعة التی خصصتهم بها قد ابتزوها: خدایا این مقام مال اولیاء الله است، مال اصفیاء الله است، امناء الله است. و ابتزوها یعنی به جور و ظلم خدایا این مقام را از ما سلب کردند. مزید بر این مطلب، امام باقر و امام صادق و امام حسن عسکری علیهم‌السلام و بلکه الان حضرت بقیة ‌الله الأعظم هم همین جمله را با خدای خود صحبت می‌کنند.

اماما! ما در این برهه‌ای از زمان چشم گشودیم و دیدیم بر این که خدا این مقام را به یکی از فرزندان لایق آن خاندان دوباره پس داد و عنایت کرد و به دست باکفایت آن حضرت تحویل داد.» (روزنامه اطلاعات مورخ ۱۳۶۶/۷/۱۸، گزارش سومین سمینار سراسری ائمه‌ی جمعه.)

امام خمینی در آغاز بیانات خود بلافاصله فرمودند:
«من قبلاً از آقای مشکینی گله کنم. ما آن‌قدری که گرفتار به نفس خودمان هستیم، کافی است. دیگر مسائلی نفرمایید که انباشته بشود در نفوس و ما را به عقب برگرداند. شما دعا کنید که آدم بشویم. دعا کنید که حتی به همین ظواهر اسلام عمل کنیم. ما که چشم‌مان به آن بواطن نمی‌رسد لااقل به این ظواهر عمل بکنیم.» (ج ۲۰ صحیفه، ص ۳۹۴)

نهی‌های مکرر امام خمینی و رهبر معظم انقلاب در خصوص کاربرد این‌گونه تعابیر اغراق‌آمیز یا مختص به ائمه‌ی معصومین علیهم‌السلام، یک درس اصلی برای ملتزمان به مکتب ولایت دارد؛ این که اگرچه شور و احساس، جزئی از روحیات یک مؤمن است و در اسلام نیز نه‌تنها نفی نشده، در مواردی مانند اظهار ارادت به ذوات مقدسه‌ی معصومین و به‌ویژه حضرت سیدالشهدا علیهم‌السلام سفارش بسیاری هم نسبت به آن شده است، همچنین جزئی از ارکان رابطه‌ی امام و امت در نظام ولایت فقیه همین رابطه‌ی عاطفی است، اما سیره‌ی مرحوم امام خمینی و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای گویای این واقعیت است که این بزرگواران در عین این که مخالفتی با این رابطه‌ی عاطفی ندارند، ولی با انحراف، اِفراط و پیرایه‌های آلوده‌ای که سکوت در قبال آن‌ها منجر به تثبیت و ترویج‌ آن می‌شود، مخالف هستند و مخالفت خود را بدون تعارف علنی می‌کنند.

درس دیگری نیز که این سیره‌ی امام و رهبری برای همه دارد، پرهیز از شعارزدگیِ صِرف و توجه به عمق است. یعنی جوانان پرشور و انقلابی باید بخش عمده‌ی انرژی و توان خود را بر عمق‌دادن به معرفت دینی و بصیرت خود و پیگیری مطالبات مهم رهبری متمرکز کنند و تنها شعار دادن و ابراز عواطف چندان لطفی ندارد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۱ ، ۱۱:۵۴
علی خادمه