محبین اهل بیت

یکی (( امروز )) را می بیند ، یکی (( فردا )) را .

یکی به (( سود فعلی )) می اندیشد ، دیگری به (( سعادت آینده )).

هر دو چشم دارند ، ولی یکی افق دید وسیعتری دارد.

هر دو در اندیشه ی (( منافع )) اند ، لیکن یکی نفع را در برخورداری ها و لذت های فعلی می جوید ، دیگری از سود فعلی به امید بهره ی ماندگارتر و منفعت ریشه دار تر ، می گذرد.کدامشان عاقلترند ؟

اختلاف دید ، اختلاف در عمل را در پی دارد .

با آنکه اصل ، روح و جان است و اندام و جسم تنها مرکبی است که تحت اراده ی روح قرار گرفته است ، تا چه حد به تقویت روان می پردازیم ؟

(( سوار )) مهمتر است یا (( مرکب )) ؟ (( ماشین )) اصیل تر است یا (( سرنشین )) ؟ (( مال )) برای (( انسان )) است ، یا انسان برای مال ؟

و به گفته ی سعدی : خوردن برای زیستن است ، یا زیستن برای خوردن ؟

ما ، یک عمر بیشتر نداریم . سرمایه ی ما همین یکبار زیستن است . ولی سود ما چیست ؟ این سرمایه را صرف چه می کنیم ؟

یکی به (( پروار کردن جسم )) می پردازد ، یکی به (( پربار کردن جان )).

تا به این سوال مهم که (( ما چرا زندگی می کنیم )) به طور جدی نیندیشیم و برای یافتن پاسخ صحیح آن نکوشیم ، همین آش و همین کاسه است ، یعنی پیوسته باختن و زیان کردن و هدر رفتن ، همچون آبی در ریگزار... یعنی دود شدن و هوا رفتن !!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۱ ، ۱۶:۴۹
علی خادمه
روایت سیمین دانشور از دیدار با امام موسی صدر

 

 مجله گوهران در سال 85 مصاحبه‌ای پیرامون نیما یوشیج با سیمین دانشور کرده بود که او در این مصاحبه خاطراتی را از موسی صدر و نیما و جلال بیان کرده بود.به گزارش خبرآنلاین، بخشی از حرف های سیمین دانشور بدین شرح است: «موسی صدر خیلی خوش تیپ بود. حالا لیبی (قذافی) یا گمش کرده یا کشتدش، نمی‌دونم. غروب بود. موسی صدر اومد، در زد. اون یکی از زیباترین مردهای دنیا بود. چشم‌های خاکستری، درشت، زیبا. لباس آخوندیش هم شیک، از این سینه کفتری‌ها. من در رو باز کردم. گفتم: ببینم! شما امامی، پیغمبری! تو حق نداری این‌قدر خوشگل باشی! خندید. گفت: جلال هست؟گفتم: آره، بیا تو. اومد تو. نیمام که همیشه این‌جا بود……. دیگه من نرسیدم چایی به نیما بدم. نیما تو خاطراتش نوشته که: سیمین محو جلال امام موسی صدر شد و چایی ما رو خودش نداد و منم چایی نخوردم. موسی صدر سه چهار روز این‌جا موند. نیما خیلی حسودیش شد. نیما خیلی وسواسی بود. باید چایی رو خودم می‌ریختم. تفاله نداشته باشه. سرش هم این‌قد خالی باشه. خودمم می‌دادم بهش.من محو جمال صدر شدم. خیلی زیبا بود. بعد سه چهار روز موند و بعد ما رفتیم قم. او رئیس نهضت امل در لبنان بود. «سووشون» رو او به عربی ترجمه کرد. آورده بود برامون. بعد ما رو به قم دعوت کرد که دیگه بیرونی و اندرونی بود. ولی می‌دیدمش. شام و نهار اینا می‌دیدیمش.»

مجله‌ گوهران (ویژه‌ نیما یوشیج)، 13دی1385

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۱ ، ۱۲:۴۷
علی خادمه
ریزش برگ های پاییزی به من درسی دادکه در هنگام خواب ریشه ها ٬برگها می ریزند٬ حتی بانسیمی.

امادر بهارهای سبز٬همراه با بیداری ریشه ها٬ازچوب خشک مرده  جوانه ها وشکوفه ها می جوشند.

rish ha(ع.ص)

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۱ ، ۱۲:۱۳
علی خادمه
اگر قصددارید از لحاظ علمی وحهه ای بین المللی پیدا کنیدفقط کافی است...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۱ ، ۱۲:۰۳
علی خادمه

ریخته سرخ غروب

جابجا بر سر سنگ.

کوه خاموش است.

می خروشد رود.

مانده دردامن دشت

خرمنی رنگ کبود.

 

سایه آمیخته با سایه.

سنگ با سنگ گرفته پیوند.

روز فرسوده به ره می گذرد.

جلوه گر آمده در چشمانش

نقش اندوه پی یک لبخند.

 

جغد بر کنگره ها می خواند.

لاشخورها، سنگین،

از هوا، تک تک، آیند فرود:

لاشه ای مانده به دشت

کنده منقار ز جا چشمانش،

زیر پیشانی او

مانده دو گود کبود.

 

تیرگی می آید.

دشت می گیرد آرام.

قصة رنگی روز

می رود رو به تمام.

 

شاخه ها پژمرده است.

سنگ ها افسرده است.

رود می نالد.

جغد می خواند.

غم بیامیخته با رنگ غروب.

می تراود ز لبم قصة سرد:

 دلم افسرده در این تنگ غروب

ناگهان عشق درون دل من می جوشد

وخدا می داند ومن آگاه شدم، که گلم می آید 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۱ ، ۱۴:۵۴
علی خادمه

دیروز ۳۰۰ هزار شهید در یک «جبهه» جا شدند، امروز در این همه جبهه، ۳۰۰ نماینده جا نمی شوند!!

دیروز در گلیمی جا می شدند شهدا، امروز در اقلیمی نمی گنجند سیاسی ها!!

دیروز احساس تکلیف، عطر شهادت می داد، امروز بوی قدرت می دهد!!

دیروز «جبهه»، پروازمان می داد، امروز جبهه ها زمین گیرمان کرده است!!

دیروز به «جبهه» که می رسیدیم، اختلافات مان فراموش می شد، امروز داخل جبهه ها، تازه، اول دعوای ماست!!

دیروز جانباز ویلچری، صندلی خودش را می چرخاند، امروز صندلی دارد می چرخاند بعضی ها را!!

دیروز مجلس در راس همه امور بود، امروز مجلس در راس «حب الدنیا راس کل خطیئه» است!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۱ ، ۱۸:۴۲
علی خادمه