محبین اهل بیت

پدر کردستان قسمت شش (رسالت زینبی)

يكشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۱۱:۳۸ ب.ظ

روز تشییع جنازه بود و همه به بهشت زهرا (س) آمده بودند تا آخرین وداع را با شهید بروجردی داشته باشند.صدای شیون و ناله فضا را پر کرده بود ، همه می آمدند و به مادر و همسر شهید بروجردی تسلی و دلداری می دادند.

در همین اوضاع و احوال ، صدای مادر شهید بلند شد ، صدایی که با غم آکنده بود.او فرزندش را از دست داده بود ، اما داشت به بقیه دلداری می داد ، می گفت : (( برادران عزیز ! من عادت کرده ام که یتیم بزرگ کنم.محمد (شهید بروجردی) و خواهران و برادرانش ، شش تا یتیم بودن و من اونها رو بزرگ کردم. هیچ مهم نیست ، الآن هم پسر پنج ساله و دختر محمد را بزرگ می کنم ، اما شما دلسرد نباشین و پشت امام رو خالی نکنین. امام رو تا آخر پشتیبانی کنین ... )) بدین ترتیب ، او به رسالت زینب گونه ی خود که فرزند شهیدش به او سفارش کرده بود ، عمل کرد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۲/۱۰
علی خادمه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی